شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل
نـدیـده غــیـرخــدا اول زمــانـش را نـرفـتـه غـیـر نبی اوج آسـمانـش را سرینمانده که ازوصف اونرفتهزهوش نمانـده گوش که نشنـیده داستانش را
به خاک بوسی این خانه دلخوشیم،از ما خـدا کـنـد که نـگـیـرنـد آسـتـانش را به آن دهان که متاعی به جزعلی دارد بگوکه تخـته کـنـد تاابـد دکـانش را
پیـمبران اولوالعـزم شیعهاش هـستند چرا که اجرعظیمیست پیروانش را
اگـر رسـول نـگـویـد عـلـی ولـیالله خـدانـمیشـنودلـحـظهای اذانـشرا
کسی که دروسـط کـارزار پیـغـمبر هـزارمـرتـبه پس داده امتحـانش را
کسی که کَند درِقلعه را بهدست اما به زورِزانوی خود خُرد کرد نانشرا نه استخوان گلویش،نه خار در چشمش فـراق یارجـوانش بُـریـد امـانـش را به جز علی چه کسی نیمه شب تک و تنهابهدست خویش کفن کرده است جانشرا شکستپهلوی مادر،شکست فرقپدر خدا به خیرکند چوب خیـزرانش را